ترس من از سکوت وحشت ناک تمامی فعالین است

۱۳۸۶ دی ۸, شنبه

مثل هر روز وقتی سیستم را روشن کردم به سایت دانشگاه رفتم و با عکس های بچه های اصفهان روبرو شدم و دیدم استقامتی محکم در خواسته هاشان دارند ।عکس آنان که در لابه لای پتو های که چندان هم گرم نیست پیچده اند و سکوت فریاد واری را بنا کرده اند میبینم و یاد دورانی سخت می افتم .






میخوانم :
اصلی ترین خواسته های دانشجویان متحصن که با حمایت عموم دانشجویان این دانشگاه، به خصوص دانشجویان ساکن در خوابگاه ها مواجه شده است، تشکیل دوباره انجمن اسلامی، شورای صنفی، تشکیل صنف نشریات دانشجویی، لغو احضارها و احکام کمیته انضباطی و… است.جلو تر میروم میخوانم که اعتصاب عمومی و نیمه عمومی شده محسن کتابی به بیمارستان منتقل شده خانواده ها تحدید شده اند و دانشگاه به روی خودش نمی آورد . اما تا چه زمان ! روز پنجم این تحصن است . فکر میکنم نیاز آن داریم که حمایتی عمومی حدا اقل از سمت دانشگاه های کشور به این اعتصابات داده شود . و اگر در زمانی مشخص یک اعتصاب سراسری در کشور ایجاد کنیم در سطح کلی دانشگاه ها آن وقت میتوانیم قدم ها را بلند تر و استوار تر بر داریم تمام ترسم من از سکوت وحشت ناک تمامی فعالین است . نمیگویم چه کسانی ساکت شده اند ولی همه آنهایی که آزاد هستند سکوت کرده اند . از جمله نویسنده این وب لاگ کذایی .... امید وارم آزادی سه یار دبستانی زود تر ممکن شود و امید وارم آنها سکوت نکنند و آنها مثل من خود را گول نزنند که من وظیفه ام رانسبت به جامعه ام انجام داده ام . < مرا عفو کنید دوستانم >
خوش حالم که در این دخمه فریاد میزنم .. به پاس روزهای مبارزه باز هم ایستادگی خواهیم کرد

رهجويان گمنام

رهجويان گمنام انجمن زنان و مردانی است که از تأثير ذهن بر روان خویش آزرده اند و می خواهند بکمک یکدیگر بر اين بيماری‌ی زشت روانی که عجز در برابر ذهن نامیده شده است غلبه کنند .
دوستداران انجمن رهجويان گمنام در افشای صورت پوشيده ذهن خود بی پروا عمل کرده و بيان بی نقاب فرمان های ذهنی را بر پوشيدن آن ترجيح می دارد । دوستان انجمن تجارب خويش را در اختيار ديگر دوستان می گذارند و میدانند که ما در اختيار گذاشتن آن چه که داريم می توانيم آن را حفظ کنیم .
زیر نظر استاد علامه بهمن آبادی
بدون ادعایی رهبری

ایران یا ویرانستان

۱۳۸۶ دی ۲, یکشنبه


ایران کشوری است که نه تنها مردمان و میراث فرهنگی اش مورد تجاوز قرار میگیرند بلکه طبیعت اش نیز به سرعت در حال نابودی است. جنگلهایش چه در شمال و چه در مناطق غربی ایران به دست ملایان سودجو به سرعت به سوی نیستی میروند. دریاچه هایش بر اثر بی تدبیری و بی برنامگی و احداث سدهای خاکی و بتنی و یا پلهای خاکی مانند پل دریاچه ارومیه که این دریاچه را به دو نیم دریاچه تبدیل کرده است در حال نابودی هستند. میراث فرهنگی اش غارت و هر ماه در شهرهای متروپل جهان زیر چوب حراج میرود. قبر کوروش و پاسارگاد را آگاهانه میخواهند زیر آب ببرند و نقش رستم را با احداث راه آهن در مجاورت آن به زمین آورند و چغازنبیل را به بهانه اکتشاف نفت ویران کنند. ملایان چشمه های آب را در سرزمین زیبای بختیاری بین هم تقسیم کرده با رانت خواری حصاری دور آن چشمه ها کشیده اند و کارخانه های آب معدنی احداث کرده و به کشورهای همجوار صادر میکنند و آب کارون را قولش را به کویت داده اند. کشاورزی و چایکاری و کشت چغندر و صنعت ریسندگی و بافندگی به خاطر واردات شکر و اجناس ارزان از چین در حال نابودی است. صدها میلیارد دلار پول نفت این کشور نیست شده است و کسی هم جوابگو نیست. ملایان تا زمانی که حکومت میکنند هر چیزی را که بتوانند میفروشند و پولش را برای آینده خود و خانواده شان در خارج سرمایه گذاری میکنند. سرمایه گذاری ملایان روی گروه های فشار و مافیای سپاه پاسداران است که جزو مخربترین ارگانهای تاریخ ایران است میباشد که بتواند از منافع شخصی و حکومتی آنان در داخل و خارج ایران دفاع کند... اصولا فقر و گرسنگی ارتباط تنگاتنگی با خرافه پرستی دارد برای همین هر چه مردم فقیرترشوند خرافاتی تر میشوند و برای حل مشکلات و بازیابی سلامتی از دست رفته بیشتر به پابوس قبر مردگان عرب و چاه جمکران میروند برای همین ملایان از دیرباز قبور را آباد وآبادانیها را ویران میکرده اند که هر چه بیشتر بر تعداد خرافه پرستان بیفزایند و کاسبیشان را رونق بدهند و کجاست فریادرسی که مردم را از دست اهریمنان که ایران را به ویرانستان تبدیل کرده اند نجات دهد.

ارشاد ، اجبار ، امنیت !!!

۱۳۸۶ دی ۱, شنبه


نام فبلم: ارشاد ، اجبار ، امنیت!

کارگردان: احمد محمود

زمان: یه روز گرم تابستان ساعت 12 ظهر وسط گرما و ابتدای قرن 21 و دوران پست مدرن!!!

مکان: تهران- میدان ونک

بازیگر نقش اول : یه دختر حدوداً 22 سا له و منتظر تاکسی با مانتوی حدوداً 60 سانتی متر و 4 میلی متر و کمی آرایش

بازیگر نقش دوم: مأمور بسیار وظیفه شناس و ارشاد کننده

سیاهی لشگر: مردم اطراف در نقش هویج!

ژانر: جنگی! [دیدن این فیلم برای اطفال زیر 16 سال(جهت شکل گیری افکار انقلابی) لازم است!]


متن فیلم نامه : .......................!!!!

نتیجه: ..................................!!!!!

پیام فیلم: امنیت اجتماعی همون بردن به پاسگاه و گرفتن تعهد و تحقیر شحصیت و احیاناً کمی کتک و آبرو ریزیه!!!

بازتاب فیلم در جامعه: پدر به دختر جوانش: آهای دخترم کجا داری میری با این قیافه؟ چرا 2 تا از مو هات بیرونه؟مگه نمیدونی طرح حکومت نظ..... نه چیز یعنی امنیت اجتماعیه؟!؟!؟!


تفسیر فیلم: به نظر شما چی باعث میشه که این پدر محترم به جای اینکه به یه نهاد دیگه اعتراض کنه به دختر معصوم و مظلومش معترض میشه؟!؟!

*********

سوال: منظور از امنیت اجتماعی چیست؟

1-جمع آوری اراذل و اوباش و کسانی که برای نوامیس مردم مزاحمت ایجاد می کنن.

2-جمع آوری نوامیس مردم و گرفتن تعهد از آنها به این جرم که وجود آنها باعث می شود اراذل اوباش برایشان مزاحمت ایجاد کنند!

3- ایجاد اشتغال برای زنان شاغل در نیروی انتظامی و حل معضل بیکاری

4- پاک کردن صورت مسئله به جای حل مسئله!!!!

*********

یک هواپیما هنگام رد شدن از بالای شهر تهران:

- مامان جون این چه شهریه؟چرا از این بالا سبز دیده میشه؟!؟!؟!؟

**********


یک برنامه تلویزیونی

قسمت اول:

مجری: جناب آقای فرمانده چرا اینقدر محدودیت ایجاد میکنید؟اصلاٌ این چه وضع برخورد با مردمه؟چرا ضرب و شتم؟

فرمانده: والله ......چیزه..... یعنی ....می خوام بگم که.........


قسمت دوم:

مجری: جناب آقای فرمانده واقعاً ایول به شما انصافاً کارتون دسته .بابا تو دیگه کی هستی؟مرسی مرسی مرسی.

فرمانده:به هر حال آمار ها ا نشان میده که 99.99 درصد مردم با این طرح موافقند! و همه از نحوه عملیات ما رضایت دارند و ما هم همیشه گفتیم خدمت گذار این مردم فهیم هستیم!!!!

نکته: بین قسمت اول و دوم 24 ساعت زمان بوده و اتفاقات زیادی برای جناب مجری میتونه در این مدت اتفاق بیفته....!


یاران اهوراییمان را آزاد کنید

یاران اهوراییمان را آزاد کنید
.
.
.
.
.
.
.
.
گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید ؟
گیرم که می زنید گیرم که می برید گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید ؟!!!!

شریعتی مردی از تبار عشق

ای نسل اسیر وطنم
درود دوست من ، میخواهیم چند خطی از مردی بزرگ بنویسیم همراه شو.

در عجبم از مردمي که خود زير شلاق ظلم و ستم زندگي مي کنند،و بر حسيني مي گريند که آزادانه زيست و آزادانه مرد.
او در زمانه خویش یگانه بود و ۱۰۰ سال و شاید هم بیش از ۱۰۰ سال زودتر از زمان متولد شده بود ، بنابر این جامعه آمادگی لازم برای پذیرش ، تجزیه و تحلیل و هضم و قبول افکار و اندیشه های بلند او را نداشت که بعضا" به اسباب دردسر برای او می شدند . مخالفت ها با او یا از روی جهل و فساد و نادانی بود یا از روی درک و فهم و آگاهی از فکر بلند او ، چون ترویج و اشاعه افکار و اندیشه های او مغایر با اهداف و نیات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی عده ای بود .

او معلمی توانا ، استادی فرزانه ، اسلام شناسی زبر دست و سخنرانی مدبر و شجاع و نویسنده ای آگاه بود . اسلام ناب محمدی ، تشییع سرخ علوی و آگاهی اقشار مردم جوامع از دغدغه های خاطر وی بود . ظلم ستیزی ، عدالتخواهی و اعاده حقوق توده های مردم را همواره آرزو می کرد و در این زمینه تلاشهای قابل قبولی داشت .

ارادت ، علاقه مندی اش به ائمه اطهار بویژه علی ( ع ) ، تفسیر و تحلیل واقعه کربلا ، زندگی سراسر درس و عبرت بزرگان ، تحولات بعد از ورود اسلام به ایران ، دلایل بروز اختلافات در دین ، زندگی حضرت محمد ( ص ) مرد شماره یک جهان اسلام و جهان بشریت و انسانیت را همواره پیگیری می کرد .

او تعلیم و تربیت و نقش پدر و مادران را مد نظر داشت . او برای شناسایی مردان و زنان بزرگ و سرنوشت ساز تاریخ بویژه تاریخ اسلام ، کتاب ارزشمند « فاطمه فاطمه است » را نوشت .

مشعر ، عرفات ، منی ، جمرات ، اهداف و دلایل اعمال حج و نقش آن به عنوان بزرگترین کنگره جهانی مسلمانان را در کتاب « حج » به تصویر کشیده است .

در مقابل نقش والدین در تربیت فرزندان و جامعه و علل و دلایل رخداد های گوناگون در زندگی فرزندان ، موقعیت ها و عدم توفیقات آنها را در کتاب « پدر و مادر ما متهمیم » فریاد می زند .

نظام پلید برده داری و به اسارت رفتن انسانیت و تبدیل او به وسیله کار و ابزار مکانیکی و معامله او در مقابل مبالغ قابل شمارش به قهقرا رفتن انسان ، تضاد های طبقاتی ، فقر و ثروت و دلایل آن را در « آری این چنین بود ای برادر » فریاد می زند .

برای مقایسه و مطالعه تطبیقی ادیان الهی و جایگاه هر یک و رفع ابهامات و اتهامات اسلام و اثبات والاتر و بالاتر بودن اسلام و اینکه مایه ی سلامت و سعادت و خوشبختی آدم را در « تاریخ ادیان » مقایسه می کند .

« و اسلام در غربت است و قرآن ناطق »

..... و اما جمله ی پایانی ، دکتر علی شریعتی می گوید : هم نشین نیک از تنهایی بهتر است و تنهایی از هم نشین بد بهتر ، مالی را به امانت بسپاری بهتر از آن است که مهر و موم کنی و مهر و موم کنی بهتر از آن است که کسی را متهم سازیم .
برگرفته از وبلاگ دکتر علی شریعتی

روز دیدار یاران ...

۱۳۸۶ آذر ۳۰, جمعه


فردا روز دیدار 3 یار اهورایی

احمد قصابان ، مجید توکلی و احسان منصوری


سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
.
.
.
محفل اريايتان طلايي دلهايتان دريايي شبهايتان يلدايي
پيشاپيش خجسته باد اين شب اهورايي

پاینده ایران

امشب ...

۱۳۸۶ آذر ۲۷, سه‌شنبه

امشب بیاد روی شما گریه میکنم
مردانه روبروی شما گریه میکنم

از جور نا رفیق نه بر حال زار خود
بربغض در گلوی شما گریه میکنم

زخم گلوی من به فدای زبان سرخ
از زهر در سبوی شما گریه میکنم

آن سوی میله ها که نشد نوبت شما
اینجا به پرس وجوی شما گریه میکنم

زندان که نیست تنگ تر از خانه خودم
از ترس آبروی شما گریه میکنم

حالا که ارزشم به خیانت رسیده است
بر پستی ی عدوی شما گریه میکنم

ای بره های ساکت این ملک گرگ خیز
بر حسن خلق وخوی شما گریه میکنم

در بین نا کسان به تمنای کس شدن
دارم به آرزوی شما گریه میکنم

یک مرد رفت و قصه باران دروغ بود
بر قلب گفتگوی شما گریه میکنم

بدرود

سربازان وطن

سربازان وطن وطنم ایران ، سوگند میخوریم ... بنام خونهای گرانبهایی که بخاطر تو در دامانت ریخته شد و پرچمت را گلگون نمود .... بخاطر اشک مادران و پدران و همسران و فرزندانی هنوز در غم از دست دادن عزیزانشان لباس غم از تن در نیاورده اند .... به قلبهای اندوه بار و شکسته فرزندانت که در سراسر ایران گسترده اند .... در نام انسانهای پاکی که بخاطر ایده ها و عقایدشان در اعماق خاک سردت استخوان برهنه کرده اند ... به روان فرشته دخترانت که در شب اعدام بنام خدا از آنان هتک حرمت شد .... به یاد پسران نیکت که پرچم بیگانه بر اندامشان پوشاندند و اعدامشان نمودند .... به عظمت روح شیر زنان و مردان سلحشورت که بخاطر پاسداری از نام و عرضت جان پاک خود را فدایت نمودند .... ای مهد دلیرانم ... ای سرزمینم ... ای مادرم ... ای وطن ، انتقامت را خواهیم گرفت .... ترا از دست این ملایان خدا ناشناس ، رها خواهیم ساخت و آبی آسمانت را ... خاک تفته ات را ... شفق سرخت را ... آبروی از دست داده ات را ... حرمت گذشته ات را ... شیرینی آب خالصت را ... عظمت روح گمگشته ات را ... مرزهای آبی و تمامیت مرزی از دست رفته ات را و نام پر فروغت پس خواهيم كرفت

اعدام نه !!! محکومش میکنیم

به نام رهایی

دانشجو را در بند میکنید
دانشجو را شکنجه میکنید
دانشجو را ستاره دار میکنید
استادش را اخراج میکنید
دانشگاه را پادگان میکنید
آزادی را تحریم میکنید
کارگر را بیکار میکنید
زن را سنگسار میکنید
روزنامه را تعطیل میکنید
روزنامه نگار را دستگیر میکنید
وب لاگ را فیلتر میکنید
ماهوراره را جرم میکنید
ملت را خواب میکنید
از ملت خوابیده دزدی میکنید
اعتراف اجباری پخش میکنید
محبت را کیمیا میکنید
اسفندیاری ها در بند میکنید
اسانلو را کور میکنید
دست قطع میکنید
اعدام رواج میدهید
کودکان زیر 18 سال اعدام میکنید
تروریست آموزش میدهید
کردستان را بمب باران میکنید
جنوبی را فقیر میکنید
شمالی را بی غیرت میکنید
ترک را خر میکنید
فارس را دزد میکنید
بلوچ و لر را تحقیر میکنید
فوتبال را سیاسی میکنید
سیاست را فوتبالی میکنید
اعدام را علنی میکنید
اکبر محمدی ها میکشید
حق مسلم ما را نا مسلم میکنید
بنزین ما را جیره بندی مکنید
اینها همه میکنید و هیچ نمیکنیم


درود دوست من

من از ایرانم صحبت میکنم و رئیس جمهور کشورم از بهشتی نا دیده ، از آزادی نچیشده ، از مهری ندیده ، از عدالت انجام نشده ، و از نفتی که با تمامی سیاهی اش باز هم نامرئی است و ما آن را نیز ندیده ایم، او از ملتی بدون هم جنس گرا حرف میزند و من از تهرانی حرف مینم که باید سری به کوچه بازارش زد ، من از رئیس جمهوری صحبت میکنم که تنها در وسعت دیدش که اقتصاد کلان این کشور را رقم میزند سبزی فروشی محله خودش نماد اقتصاد مملکت است.

من از رئیس جمهوری حرف میزنم که تنها دانشگاه کشور را دانشگاه امام صادق میداند .
از ایرانی صحبت میکنم که دانشجویش در بند است ، استادش اخراج شده و اقتصادش ویران شده . و تمام مردمش در خیابان ها میخندد و شکر میکنند که چه دولت و حکومت خوبی داریم .


اعدام نه .
ترویج خوشونت نه .
الفبای خشونت اعدام است . محکومش مکنیم .

حکومت مذهبی چگونه حکومتی است ؟

حکومت مذهبی رژيمی است که در آن به جای رجال سياسی ، رجال مذهبی (روحانی) مقامات سياسی و دولتی را اشغال می کنند و به عبارت ديگر حکومت مذهبی يعنی حکومت روحانيون بر ملت. آثار طبيعی چنين حکومتی يکی استبداد است ، زيرا روحانی خود را جانشين خدا و مجری اوامر او در زمين می داند و در چنين صورتی مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند . يک زعيم روحانی خود را بخودی خود زعيم ميداند ، به اعتبار اينکه روحانی است و عالم دين ، نه به اعتبار رأی و نظر و تصويب جمهور مردم ؛ بنابراين يک حاکم غير مسئول است و اين مادر استبداد و ديکتاتوری فردی است و چون خود را سايه و نماينده خدا می داند ، بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هيچ گونه ستم و تجاوزی ترديد به خود راه نمی دهد بلکه رضای خدا را در آن می پندارد . گذشته از آن ، برای مخالف ، برای پيروان مذاهب ديگر ، حتی حق حيات نيز قائل نيست . آنها را مغضوب خدا ، گمراه ، نجس و دشمن راه دين و حق می شمارد و هرگونه ظلمی را نسبت به آنان عدل الهی تلقی می کنند.

دکتر علی شریعتی - مجموعه آثار - ۲۲

ایران

۱۳۸۶ آذر ۲۰, سه‌شنبه

پاینده باد ایران





























چنین شتابان به کجا میرویم ؟

موسیقی های مرتبط

1. محسن نامجو

2. بهنام

پاینده باد ایران

دانشگاه آخربن سنگر آزادی

۱۳۸۶ آذر ۱۸, یکشنبه


















خبرنامه امیرکبیر: تجمع بزرگ دانشجویان، دانشگاه آخرین سنگر آزادی، به دعوت دفتر تحکیم وحدت در دانشگاه تهران آغاز شد. گزارش ها رسیده حکایت از آن دارد جمعیتی بالغ بر ۱۵۰۰ نفر در لحظات ابتدایی این تجمع و تریبون آزاد در آن حضور یافته اند و رفته رفته به تعداد دانشجویان تجمع کننده نیز افزوده می شود.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر از ساعات ابتدایی صبح امروز جمعی از نیروهای انتظامات و حراست دانشگاه های امیرکبیر، علامه و… جهت ممانعت از ورود دانشجویانی که از دیگر دانشگاه ها قصد ورود به دانشگاه تهران را داشتند، به این دانشگاه اعزام شده بودند و مقابل کلیه درب ها حضور داشتند.

گزارش های رسیده همچنین حکایت از آن دارد نیروهای حراست دانشگاه ها لیستی از دانشجویان فعال دانشگاه خود در دست داشتند تا دانشجویانی که امروز در این تجمع شرکت کرده اند را شناسایی کنند. نیروهای امنیتی و انتظامی به همراه گارد ویژه از ساعت ۸ صبح امروز در اطراف دانشگاه تهران حضوری چشمگیر داشتند و هر لحظه بر تعدادشان افزوده می شد.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر هم اکنون نیروهای امنیتی و انتظامی در خیابان های اطراف دانشگاه تهران، از یک سو تا میدان انقلاب و از سوی دیگر تا تقاطع وصال حضور دارند. از ساعت ۱۱ نیز مقابل سردر اصلی دانشگاه تهران به وسیله چندین اتوبوس پوشانده شده است. حضور گسترده نیروهای انتظامی و ایجاد جو امنیتی در اطراف دانشگاه موجب ترافیک شدید در خیابان های حول دانشگاه تهران شده است.

دانشجویان ابتدا با تجمع در صحن دانشکده حقوق و خواندن سرود «یار دبستانی» به سمت سر در دانشکده فنی، محل برگزاری تجمع، حرکت کردند. تجمع کنندگان در حالی که تصاویر دانشجویان در بند را در دست داشتند شعار «دانشجوی زندانی آزاد باید گردد» و… سر می دادند.

با حضور دانشجویان مقابل دانشکده فنی، دانشجویان کرد دانشگاه های تهران در حالی که تصاویر دانشجویان زندانی کرد را در دست داشتند به جمعیت حاضر مقابل دانشکده فنی پیوسته که مورد استقبال تجمع کنندگان قرار گرفتند.

دانشجویان پلاکاردهایی با مضمون «تا که زندان هست، ما همه در بندیم»، «خواهان آزادی فعالان دانشجویی چپ هستیم»، «سلام بر سه آذر اهورایی، قصابان، توکلی، منصوری»، «می شونید؟! این صدای آزادی است»، «حقوق زن=حقوق بشر»، «دانشگاه زیر چکمه بنیادگرایان»، «سهم ما از مهرورزی، زندان، شکنجه و محرومیت از تحصیل»، «بشیریه را باز گردانید»، «تحصیل سهم من نیست، حق من است»، «حق تعیین سرنوشت اساس کرامت ملت ها»، «نابود باد دشمنی علیه مبارزات حق طلبانه ملت کرد» و… در دست داشتند.

تجمع کنندگان همچنین تصاویر دانشجویان در بند، یاسر گلی، هانا عبدی، روناک صفارزاده، هدایت غزالی، صباح نصیری، علی عزیزی، علی نیکونسبتی، احمد قصابان، مجید توکلی و احسان منصوری را در دست داشتند. تصاویر مهندس مهدی بازرگان، محمد مصدق، عمادالدین باقی و… را در دست برخی از دانشجویان بود.

دانشجویان سپس در حالی که شعار می دادند «دانشجو دانشجو اتحاد اتحاد» به راهپیمایی در صحن دانشگاه تهران اقدام کردند و به سمت درب ۱۶ آذر حرکت کردند. جمع کثیری از دانشجویان که قصد داشتند در این تجمع شرکت کنند پشت درب ۱۶ آذر مانده بودند.

دانشجویان با سر دادن شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد» اقدام به شکستن درب ۱۶ آذر کردند و دانشجویانی که پشت در بودند توانستند وارد دانشگاه تهران شوند. دانشجویان سپس به سمت درب خیابان قدس حرکت کردند و فشار جمعیت در دو سوی در باعث شکستن درب خیابان قدس نیز شد.

جمعیت حاضر در این تجمع بار دیگر به مقابل سردر دانشکده فنی حرکت کردند و تریبون آزاد «دانشگاه، آخرین سنگر آزادی» با حضور جمع کثیری از دانشجویان آغاز شد. تریبون آزادی که به همت و دعوت اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان، دفتر تحکیم وحدت، برگزار شد هم اکنون ادامه دارد.

اخبار تکمیلی در خصوص تجمع و تریبون آزاد دفتر تحکیم وحدت متعاقبا ارسال خواهد شد.





18 آذر


خبرنامه امیرکبیر: دفتر تحکیم وحدت به مناسب روز دانشجو، تجمع و تریبون آزادی با عنوان «دانشگاه، آخرین سنگر آزادی» در روز یکشنبه ۱۸ آذرماه در دانشگاه تهران برگزار خواهد کرد.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر محورهای پنج گانه این تجمع تلاش برای صلح و مخالفت با جنگ افروزان داخلی و خارجی، دفاع از آزادیهای آکادمیک و اعتراض به گسترش فضای سرکوب و اختناق، حمایت از دانشجویان دربند و درخواست آزادی زندانیان سیاسی، اعتراض به سیاست های نا کارآمد دولت نهم و گسترش فقر و فساد و تبعیض، اعلام همبستگی جنبش دانشجویی با سایر جنبش های اجتماعی خواهد بود.

دفتر تحکیم وحدت از کلیه انجمن های اسلامی زیرمجموعه خود درخواست کرده است تمام تلاش خود را به منظور برگزاری هر چه باشکوه تر این برنامه انجام دهند. تجمع و تریبون آزاد دفتر تحکیم وحدت با شرکت گروه دانشجویان مستقل کرد همراه خواهد بود. اخبار تکمیلی درخصوص تجمع و تریبون آزاد دفتر تحکیم وحدت در روز ۱۸ آذر متعاقبا ارسال خواهد شد. لازم به ذکر است به همین مناسبت دانشجویان چپ دانشگاه های تهران روز سه شنبه، ۱۳ آذر، تجمعی را در دانشگاه تهران برگزار نمودند.

در پی بروز اختلافاتی میان دفتر تحکیم و گروهای چپ دانشجویی قرار بر این شد امسال هر گروه برنامه برزگداشت روز دانشجو را به صورت جداگانه برگزار نمایند. با اعلام روز ۱۳ آذر از سوی دانشجویان چپ، دفتر تحکیم وحدت روز ۱۸ آذر را برای تجمع و تریبون آزاد خود انتخاب کرد.

سیاه کوچکم ...

۱۳۸۶ آذر ۱۶, جمعه


کلاغ لکه ای بود بر دامن آسمان و وصله ای نا جور بر لباس هستی. صدای نا هموار و ناموزونش
خراشی بود بر صورت احساس. با صدایش نه گلی میشکفت و نه لبخندی بر لبی می نشست....
صدایش اعتراضی بود که در گوش زمین می پیچید.
کلاغ خودش را دوست نداشت. بودنش را هم. کلاغ از کائنات گله داشت...
کلاغ فکر می کرد در دایره ی قسمت نازیبایی تنها سهم اوست...
کلاغ غمگین بود و با خودش گفت:کاش خداوند این لکه زشت را از هستی می زدود
پس بالهیش را بست و دیگر آواز نخواند
خدا گفت: عزیز من صدایت ترنمی است که هر گوشی شنوای آن نیست اما فرشته ها با صدای
تو به وجد می آیند سیاه کوچکم!بخوان فرشته ها منتظرند
ولی کلاغ هیچ نگفت
خدا گفت: تو سیاهی سیاه چونان مرکب که زیبایی را از آن می نویسند
و زیبای ات را بنویس اگر تو نباشی آبی من چیزی کم خواهد داشت خودت را از آسمانم دریغ نکن...
و کلاغ باز خاموش بود
خدا گفت:بخوان برای من بخوان این منم که دوستت دارم سیاهیت را و خواندنت را ...
و کلاغ خوانداین بار عاشقانه ترین آوازش را
خدا گوش داد و لذت برد و جهان زیبا شد...
(عرفان نظر آهاری)
Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.